مهارت نه‌ گفتن

چند بار با موقعیت‌هایی مواجه شده‌اید که می‌دانستید باید نه بگویید، اما این کار را نکردید؟ برای بسیاری از ما اغلب حتی هر روز این چالش اتفاق می‌افتد. برای مواجهه درست با این شرایط چه باید کرد؟ اغلب اوقات ترس از اینکه مبادا با نه گفتن، دیگران را برنجانیم و یا فکر بدی دربارۀ ما بکنند و ارتباطاتمان را از دست بدهیم، مانع از این می‌شود که بتوانیم آزادانه، منصفانه و منطقی، فکر کنیم و تصمیم بگیریم و غافلیم از اینکه خودداری کردن از نه گفتن، باعث صدمه دیدنِ خود ما و دیگران می‌شود. شاید این جملات برای شما هم آشنا باشد که: “ای کاش الآن دوستم خونمون نمی‌اومد، واقعاً از خستگی دارم می‌میرم، ای کاش می‌تونستم به همکارم بگم که نمی‌تونم به جای اون اضافه کاری کنم چون به خانواده‌ام قول داده بودم که امروز با اونها باشم، چرا هیچ کس منو درک نمی‌کنه که کلی کار رو دوشمه و باید انجام بدم، آخه چطوری می‌تونستم بهش بگم خستم و نمی‌تونم باهاش برم خرید آخه بعد از مدتها ازم یه درخواست کرده و شاید ناراحت بشه و …”. متأسفانه گاهی عدم توانایی برای نه گفتن باعث قرارگرفتن در معرض تعرضات جنسی می‌شود و بارها شنیده‌ایم که در محیط‌های خانوادگی و جمع دوستان، مدرسه، محل کار، وسایل حمل‌ونقل عمومی و … اشخاصی بخاطر ترس، خجالت، شرم و … مورد تجاوز و آسیب‌های شدید قرار گرفته‌اند. شاید هر کدام از ما در چنین موقعیت‌هایی قرار گرفتیم که باید به حریم شخصی‌مان توجه و احترام می‌گذاشتیم و شرایط خودمان را در نظر می‌گرفتیم و با تأمل و تعمق بر ابعاد مختلف زندگی‌مان به موقعیت‌ها پاسخ می‌دادیم اما متأسفانه نتوانستیم تصمیم درستی را بگیریم و در مواردی که بایستی به درخواست‌ها نه می‌گفتیم، با ترس، خودخوری، اضطراب، شرم، عذاب وجدان و حتی رنجش، تسلیم شدیم و پاسخ مثبت دادیم. 

شاید برای عده‌ای از افراد، نه شنیدن سخت و ناراحت کننده باشد و حتی باعث دلخوری و ناراحتی‌شان شود، اما مهم این است که ما بر اساس ارزشها و الویت‌های درست و شایسته عمل کنیم. بخصوص در فرهنگ ما ایرانیان نه گفتن، به عنوان بی‌احترامی، بی‌ادبی، خودخواهی، عدم محبت و شفقت تعریف می‌شود و در بسیاری از خانواده‌ها از کودکی به بچه‌ها یاد داده می‌شود که دیگران را بیشتر از خودشان لحاظ کنند؛ به طور مثال وقتی پدر خانواده به بچه‌هایش قول داده که در روز تعطیل هفته همگی به پارک بروند و بچه‌ها با خوشحالی چشم‌انتظار روز جمعه هستند تا کل خانواده بتوانند با هم وقت تفریح داشته باشند و نمی‌‌تواند به خواهرش که به او زنگ می‌زند که اگر روز جمعه مساعدند به منزل آنها بیاید، بگوید که از قبل یک برنامه خانوادگی چیده‌اند و این هفته نمی‌توانند پذیرای او باشند، نه فقط موجبات ناراحتی خانواده را فراهم می‌کند بلکه عملاً به فرزندانش می‌آموزد که برنامه‌های دیگران نسبت به برنامه‌ریزی خانواده در اولویت هستند. در چنین شرایطی ممکن است پدر خانواده از عملکرد خود و ناتوانی‌اش در نه گفتن عصبانی می‌شود و با غرغر و ناراحتی بگوید: “مردم چقدر بی‌ملاحظه‌ان، خودشون خودشون رو دعوت می‌کنن، انگار به ما نیومده که خانوادگی با هم بیرون بریم” که بسیار گفتۀ بی‌منطقی است و به بچه‌ها ریاکاری را آموزش می‌دهد که در ظاهر با خوشحالی از آمدن خواهرش استقبال کرده اما پشت سر او اظهار ناراحتی می‌کند. همچنین به فرزندانش این دیدگاه اشتباه را انتقال می‌دهد که نه گفتن، به معنای بی‌حرمتی و نادیده‌گرفتن دیگران است.

در انجیل متی 5: 37 می‌خوانیم که عیسی‌مسیح فرمود: “بله” شما همان “بله” باشد و “نه” شما “نه”، زیرا افزون بر این شیطانی است. بنابراین بسیار مهم است که گفتار ما توأم با صداقت و راستی باشد و قبل از پاسخ‌دادن به هر درخواستی، به ابعاد و جوانب مختلف آن موضوع خوب فکر کنیم. نکتۀ حائز اهمیت دیگر این است که به تعاریفی که از واژگانی همچون احترام، محبت، فداکاری، و گذشت در ذهن داریم خوب فکر کنیم و حتی آنها را روی کاغذ بنویسیم و با اشخاص حکیم و باتجربه در میان بگذاریم تا در صورت لزوم این تعاریف دوباره برای ما معنا شوند و نگرش ما در هر قسمتی که نیاز است، اصلاح شود.

همچنین شناخت حدومرزهای سالم و ارزشها و اولویت‌ها در زندگی، بسیار مهم است. چنانچه ما آگاهی و درک واضح و روشنی از مرزهای خود نداشته باشیم و اولویت‌بندی ما در زندگی اشتباه باشد، نمی‌توانیم تصمیمات درستی بگیریم. این ما هستیم که برای دیگران مرزهایمان را تعریف می‌کنیم و اگر به هر دلیلی (ترس، خجالت، تعارف و رودربایستی، احساس گناه و …) نتوانیم احساس و نظر خود را ابراز کنیم، چگونه انتظار داریم که دیگران به حریم و حقوق ما احترام بگذارند؟

شما خوانندۀ عزیز را دعوت می‌کنم که زمانی را در خلوت به تفکر در این خصوص اختصاص دهید و اولویت‌های خود را در زندگی لیست کنید. چه موقعیت‌هایی شما را در معذوریت قرار می‌دهد که نمی‌توانید نه بگوئید؟ آیا در مقابل همۀ افراد اینگونه هستید و یا در ارتباط با اشخاصی خاص خود را قادر به نه گفتن نمی‌بینید؟ چه فشارها و آسیب‌هایی را به خاطر عدم نه گفتن متحمل شده‌اید؟

امید است تأمل و پاسخ به این سؤالات شما را در جهت برداشتن قدمی تازه در شناخت و احترام به حریم‌های زندگی‌تان راهنمائی و یاری برساند.

گاهی ما به اشتباه فکر می‌کنیم که نه گفتن به خواسته و درخواست شخص مقابل، به معنای بی‌احترامی و عدم محبت است اما می‌توان با ابراز درست و مؤدبانۀ احساس خود و دادنِ پیشنهاد و راهکاری خلاقانه، آنچه را که انجامش برایمان امکانپذیر نیست، نپذیریم و یا به شکلی که برایمان امکانپذیر است انجام دهیم. به عنوان نمونه در مثالی که در مقالۀ قبل زده شد که پدر خانواده از اینکه به خواهرش بگوید به خانواده قول داده تا آخر هفته را به پارک بروند، خجالت می‌کشید و به خاطر رودربایستی پذیرای خانوادۀ خواهرش در منزلشان شد و موجبات ناراحتی خود و خانواده را فراهم کرد. بیایید با هم فکر کنیم که پدر خانواده چطور می‌توانست به خواهرش پاسخ دهد. به طور مثال: “خواهر جان، خیلی دوست داریم شما عزیزان رو از نزدیک ببینیم و آخر هفته رو با هم و در کنار هم بگذرونیم اما چون من از قبل به بچه‌ها قول داده بودم که با هم بیرون بریم پس متأسفانه این هفته خونه نیستیم اما خوشحال می‌شیم اگه هفتۀ آینده برای شما امکانپذیر هست، پیش ما بیایید و کنار هم باشیم.” یکبار دیگر این مثال را مرور کنید. آیا به نظر شما این پاسخ بی‌ادبانه است؟ آیا شما بی‌احترامی یا عدم محبت را از این جملات برداشت می‌کنید؟ این صرفاً یک مثال بود تا بدانیم که به شکل خلاقانه و محترمانه می‌توانیم نه بگوئیم و خود را از زیر بارِ سنگین تعارفات بیرون بکشیم. البته خوب است این را هم مدنظر داشته باشیم که همۀ افراد پذیرای شنیدن نه نیستند حتی زمانی که به صورت خیلی محترمانه (همانند نمونه‌ای که مطرح شد) بیان می‌شود. مثلاً ممکن است خواهر او از اینکه برادرش برنامۀ تفریح‌ بیرون از خانه را بر دیدار او ارجح قرار داده ناراحت شود و حتی با ناراحتی و لحن طعنه‌آمیز بگوید: “نه، ما هفتۀ آینده خودمون برنامه داریم و حالا ببینیم چه وقت دیگری رو می‌تونیم هماهنگ کنیم. پس شما به برنامۀ خانوادگی‌تون برسید و خوش باشید. منم مزاحمتون نمی‌شم. دیگه گذشت اون زمانی که خواهر یه جایگاهی داشت.” و بعد تلفن را قطع کند. اجازه ندهید رفتار و گفتار اشخاص به شما احساس شرم و عذاب وجدان بدهد. وقتی مطمئن هستید که به شکل درست دیدگاه خود را مطرح کرده‌اید و دیگران مرزهای شما را احترام نمی‌کنند، این مشکل شما نیست بلکه اشتباه از دیدگاه و نوع برداشت آنهاست که تعریف درستی از محبت و احترام ندارند.

و همانطور که قبلاً هم گفته شد، نه گفتن یک مهارت است و باید در روابط روزانۀ خود آن را تمرین کنیم تا بتوانیم به شکل درست به موقعیت‌های مختلف پاسخ دهیم. بیائید به عنوان تمرین به سه موقعیتی که در زیر اشاره می‌شود، فکر کنید که چگونه می‌توانید با احترام و مطابق با توان و ظرفیت‌تان و همینطور ارزشها و اصول اخلاقی‌تان به آنها پاسخ دهید.

موقعیت اول: شما صاحب یک ماشین هستید و با شرایط سخت اقتصادی توانسته‌اید این ماشین را تهیه کنید. دوست شما که در رانندگی بسیار بی‌احتیاط است و قوانین را هم رعایت نمی‌کند، از شما درخواست می‌کند که ماشین‌تان را برای یک روز به او قرض دهید تا آخر هفته را با خانواده‌اش به بیرون از شهر برود.

موقعیت دوم: بعد از مدت‌ها کار و خستگی به دعوت یکی از دوستانتان، در یک محفل مردانه قرار گرفته‌اید و شاهد شوخی‌ها و جوک‌های جنسی هستید.  

موقعیت سوم: روزهای پایان سال است و شما حسابی مشغول نوشتن گزارشات و حساب و کتاب‌های آخر سال هستید و همزمان باید برای امتحانات پایان دورۀ فشردۀ کامپیوتر هم آماده شوید. مدرسۀ دخترتان هم از شما خواسته که در انجمن والدین حضور داشته باشید. در این بین همکار شما وارد اتاق می‌شود و از شما می‌خواهد که فردا برای خرید کت و شلوار عروسی‌اش او را همراهی کنید.

با تصورکردن خود در هر یک از این موقعیت‌ها، پاسخ خود را ملاحظه کنید که چه می‌گفتید؟ چرا این پاسخ را دادید؟ احساس و نگرش‌تان نسبت به پاسخی که دادید چیست؟ بعد از مطالعۀ این مقاله، آیا تغییری در نحوۀ پاسخ‌تان به موقعیت‌هایی که در آن قرار می‌گیرید، ایجاد شده است؟

رضا فروتن

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

Visits: 949