خدمت آشتی

«تو بچه‌ ننه هستی»؛ چقدر این جمله برایت آشناست؟ چند بار دیگران بخصوص همسرت، این جمله را در خطاب به تو بکار برده است؟
شاید شنیدن این اصطلاح در وهلۀ اول برایت غیرقابل پذیرش، دردناک و غیرقابل هضم باشد، اما امروز به عنوان یک دوست، تو را دعوت می‌کنم که بیشتر خودت را بیازمایی که آیا به مادرت دلبسته هستی و یا وابسته؟ اگر صادقانه خود را بسنجی، به تو قول می‌دهم اولین قدم برای آزادی از یک بند و اسارت بزرگ را برداشته‌ای. شاید خوب باشد که برای این ارزیابی، ابتدا تعریف وابستگی و دلبستگی را با هم بررسی کنیم؛ وابستگی، از نیاز سرچشمه می‌گیرد. فرد وابسته، بدون طرف مقابل نمی‌تواند در زندگی دوام بیاورد و خوشبختی و خوشحالی‌اش در گرو آن شخص و توجه و تأیید اوست. ارزشمندی خود را از نحوۀ رفتار فرد مقابل کسب می‌کند و برای پذیرفته‌شدن، مدام در حال تغییردادن خود مطابق با استانداردها و ترجیحات او می‌باشد. او همیشه بی‌قرار و نگران است. به آنچه طرف مقابل دوست دارد یا ندارد اهمیت می‌دهد و به همین خاطر گاهی از خود و رؤیاهایش غافل می‌شود. به دلیل سازش‌ها و تسلیم شدن‌های بی‌چون و چرا، فرد وابسته احساس فرسودگی و خستگی می‌کند. نتیجۀ چنین رویۀ فکری و رفتاری، عدم استقلال، قدرت تصمیم‌گیری پایین، و اعتماد به نفس ضعیف می‌باشد.
نقطۀ مقابل فرد وابسته، شخص دلبسته است که با داشتن تعریف مشخصی از ارزشمندی، برای خود احترام قائل است و از درون با خود به صلح رسیده است. با داشتن اعتماد به نفس سالم، می‌تواند کنترل و مسئولیت زندگی‌اش را به دست گیرد. اهل مشورت است اما در تصمیم‌گیری وابسته به شخص دیگری نیست. این اشخاص قادر به بیان اهداف، خواسته‌ها و تصمیماتشان هستند. دلبستگی به دنبال احترام، صمیمیت و دوست‌داشتن بی‌قید و شرط است بنابراین او قادر به برقراری ارتباط محبت‌آمیز با دیگران است.
بسیاری از مردان به دلایل بسیار، به مادرشان وابسته‌ هستند. به طور مثال مراقبت‌ها، دلسوزی‌ها، و محبت‌های افراطی مادر و کنترل و تصمیم‌گیری‌های او به جای فرزندش، و یا برعکس بی‌توجهی و بی‌مهری مادر و یا دوربودن فرزند از مادر به دلیل طلاق، می‌توانند باعث وابستگی در شخص شود. چنین فردی به تنهایی و بدون مشورت و اتکای به مادرش کاری را انجام نمی‌دهد، به دنبال جلب خشنودی مادرش است، به راحتی نمی‌تواند به مادرش «نه» بگوید، و اجازۀ دخالت در همۀ مسائل زندگی‌اش را به مادرش می‌دهد. او با چنین ساختاری نمی‌تواند استقلال عاطفی، روانی و حتی مالی داشته باشد.

چنین اختلالی می‌تواند شما را نسبت به مادرتان حساس و متعصب کند، به حدی که از کوچکترین فرصتی می‌خواهید برای بودن با مادرتان استفاده کنید و کارها و تصمیمات مورد علاقۀ او را انجام دهید. چنین رویۀ فکری و رفتاری همیشه باعث با حس خوشحالی و رضایت شخص همراه نیست بلکه اکثراً از تبعات دخالت‌ها رنج می‌برند اما به ناچار سکوت را برمی‌گزینند.
تو یک مرد مستقل هستی. خدا تو را منحصر به فرد خلق کرده و به تو فکر، احساس و اراده بخشیده است. خدا از تو انتظار دارد به جز او به هیچ‌کس وابسته نباشی. تو به عنوان پسر، باید در محبتی متعادل و سالم به مادرت توجه داشته باشی و به او مهر بورزی.
بعد از ارزیابی موشکافانۀ خود باید قدم‌های عملی برداری. باید بکوشی عزت نفسی که خدشه‌دار شده را بازسازی کنی و هویت و ارزش واقعی‌‌ات را بشناسی. برای خود و زندگی‌ات حیطه و مرز سالم مشخص کن. خودت را سانسور نکن، بلکه احساسات، افکار، آرزوها و نیازهایت را به رسمیت بشناس و از بیان و بروز آن شرم و ترس نداشته باش. با ترس‌هایت مانند ترس از تنهایی و طردشدگی، مورد تأیید نبودن، پذیرفته‌نشدن و … مواجه شو و برای غلبه بر آنها تصمیم بگیر. به برداشتن قدم‌های بزرگ فکر نکن بلکه از قدم‌های کوچک شروع کن و با برداشتن هر قدم خودت را تشویق کن و باور داشته باش که استقلال از دست رفتۀ خود را به مرور زمان به دست خواهی آورد. با انجام هر یک از این تمرین‌ها، ممکن است با افکار شرم، تقصیر و یا عذاب وجدان از سمت افکار خودت و یا مادرت روبه‌رو شوی اما بدان که تغییر همیشه سخت است ولی باید از جایی شروع کرد و بهایش را داد. پس نسبت به خودت و واکنش اطرافیانت صبور باش چرا که می‌دانی رهایی از این وابستگی ناسالمِ خانمان‌سوز، سبب استحکام و رشد و پیشرفت زندگی تو می‌شود. این مقابله را به طور جدی دنبال کن تا عادت روزمره شود. اگر متأهل هستی، از همسرت بخواه در این مبارزه به تو کمک کند و اگر این وابستگی ریشه‌های عمیق دارد، حتماً به مشاور مراجعه کن تا با کمک او سریعتر و بهتر از این بند رها شوی.

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

Visits: 736