خدمت آشتی

در نوشتار پیشین با عنوان «بیگانگی»، دیدیم که انسان هر روز بیشتر و بیشتر در تارهای سفت و چسبندۀ این بیماری مرگبار اسیر می‌شود. مذهب، عرفان، فلسفه، روانشناسی و جامعه‌شناسی هرگز نتوانسته‌اند راه برون‌رفتی از این دام مهلک پیدا کنند و تمام تلاش‌هایشان این حس بیگانگی را در انسان فزون‌تر ساخته است. پس راهکار چیست؟ آیا می‌توان امیدی به رهایی داشت؟ پاسخ، آری است.

انسان موجودی است اجتماعی و رابطه‌مند، اما گناه عاملی است که بنیادی‌ترین رابطه، یعنی رابطۀ خالق و انسان را منقطع ساخته و در نتیجۀ این جدایی و بیگانگی با خالق، تمام جنبه‌های این رابطه دچار انحراف شده است. حل این بحران تنها با برقراری مجدد رابطه با خالق ممکن است. این مسئه همچون استفاده از گوشی‌های تلفن‌های هوشمند است. این گوشی‌های هوشمند که با استفاده از سیم‌کارت به شبکۀ مخابرات و اینترت وصل هستند، به ما امکانات وسیعی می‌بخشند؛ مانند ارتباط با دوستان و خانواده و همکاران، شبکۀ جی‌پی‌اس و … .

حال فرض کنید به سفری می‌روید؛ ماشین شما در جاده‌ای کوهستانی و دورافتاده خراب می‌شود. همه جا طوفانی است. سعی می‌‌کنید با دوستان یا امداد جاده تماس برقرار کنید و درخواست کمک نمایید، اما متأسفانه در آن مکان گوشی آنتن نمی‌دهد. با وجود سرمای شدید پیاده می‌شوید تا با کمک جی‌پی‌اس موقعیت خود را شناسایی نمایید، اما اینترنت فعال نیست. پای پیاده راه می‌افتید و مدام موقعیت خود را تغییر می‌دهید، با این امید که شاید گوشی آنتن بدهد. اما هیچ فایده‌ای ندارد، زمان می‌گذرد و شب می‌شود. اکنون نه فقط سرما، بلکه خطر حملۀ حیوانات درنده نیز شما را تهدید می‌کند. شما تنها مانده‌اید و گم شده‌اید و مرگ در کمین‌تان است. از همه بدتر باتری گوشیِ بسیار پیشرفتۀ شما هم در حال خالی‌شدن است. تنها امیدتان این است که پیش از اتمام باتری، گوشی حتی برای لحظه‌ای آنتن بدهد تا بتوانید موقعیت مکانی و وضعیت خود را برای کسی ارسال کنید، تا شاید شما را از این مخمصه نجات دهد.

وضعیت کنونی انسان دقیقاً به همین شکل است. او ابزارهای شگفت‌انگیزی همچون عقل و احساسات دارد، اما متأسفانه گم‌ شده، زیرا این ابزارها بدون ارتباط با خدا، به‌سانِ همان گوشی هوشمند هستند که بدون آنتن و اینترنت (یعنی اتصال به شبکۀ اصلی) کارآیی چندانی ندارند. شاید بتوانند ساعت را نشان دهند، یا اگر موسیقی خاصی را پیش‌تر دانلود کرده باشید، برایتان پخش کنند، اما این انتظاری نیست که از آنها دارید. هر چه زمان می‌گذرد، ما به پایان خود نزدیک‌تر می‌شویم و امیدمان بیشتر رنگ می‌بازد. شاید فقط چند درصد از شارژ گوشیِ زندگی ما باقی مانده باشد!

در کمال ناامیدی ناگهان فردی از راه‌ می‌رسد، او یک تلفن ماهواره‌ای دارد که به شبکۀ اینترنت وصل است و نه فقط امکان ارتباط را برایمان برقرار می‌سازد، بلکه یک پاوربانک یا منبع انرژی اضافی می‌بخشد که تمام ناشدنی است و می‌توانیم گوشی خود را همواره شارژ نگه داریم. بله، تلاش انسانیِ ما هرگز رابطۀ گسسته در اثر گناه را احیا نمی‌کند، برای همین است که ناامیدتر و بیگانه‌تر با همه چیز می‌شویم. اما خدا که در محبت خود همواره در پی رابطه با انسان و احیای خلقت خود بود، شخصاً برای احیای این رابطه اقدام نمود.

عیسی به‌عنوان شخصیت دوم تثلیث، در قامت و جسم آدمی به زمین آمد تا با مرگ و قیام خود، با قطع‌کردن عامل جدایی، یعنی گناه که به خلقت نیکوی خدا چسبیده بود، رابطۀ از دست‌رفته را احیا نماید. اکنون به واسطۀ عمل او، همۀ ما از یک گوشی بسیار پیشرفته که شارژش هرگز تمام نمی‌شود و یک شبکۀ اینترنت بسیار پرسرعت و فراگیر برخورداریم. همه چیز نو شده است. پولس رسول به زیبایی این عمل احیاگر خدا را «خدمتِ آشتی» می‌نامد: «این‌ها همه از خداست که به واسطۀ مسیح ما را با خود آشتی داده و خدمت آشتی را به ما سپرده است. به دیگر سخن، خدا در مسیح جهان را با خود آشتی می‌داد و گناهان مردم را به حسابشان نمی‌گذاشت و پیام آشتی را به ما سپرد.»( دوم قرنتیان ۵: ۱۸-۱۹)

بیگانگی انسان با خدا به پایان رسیده و با سکونت روح خدا در ما، در ارتباطی دايمی با خالق و خلقت قرار داریم. به واسطۀ او، رابطۀ ما با یکدیگر احیا شده است و ما را با وجود تفاوت‌ها، در رشتۀ صلح و سلامت که از روح خداست، در پیوندی محبتانه، متحد ساخته تا با او و در او یک گردیم. حال سهم ماست که مردم را به همین صلح و آشتی با خدا که هدیۀ اوست، دعوت نماییم. راه‌حل بیگانگی انسان با خود، با یکدیگر و با خلقت، آغوش گشودۀ مسیح بر صلیب و قدرت احیاگرِ قیام اوست.

فراز دانشور

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

بازدیدها: 237