خودشیفتگی

اغلب در زندگی با افراد خودشیفته مواجه شده‌ایم؛ افرادی که فکر می‌کنند خلق شده‌اند تا زمین و زمان آن‌ها‌ را تمجید کند و مورد تحسین خود قرار دهد و از آن‌ها بیاموزد. افراد خودشیفته نه تنها اشتباهات و ضعف‌های خود را نمی‌پذیرند بلکه از شنیدن آنها به شدت خشمگین و عصبانی می‌شوند. افرادی با اعتمادبه‌نفس بالا و عزت‌نفس پایین. خودشیفته‌ها عاشق حرف‌زدن و فخر‌فروختن دربارۀ دستاوردها و موفقیت‌هایشان هستند. این لاف‌زدن‌ها به خاطر این است که آنها خودشان را باهوش‌تر و برتر از بقیه می‌دانند، به علاوه این مَنم مَنم کردن‌ها ظاهر فردی مطمئن به خود را به آن‌ها می‌دهد.

افراد خودشیفته غالباً دربارۀ دستاوردهایشان مبالغه می‌کنند. معمولاً یا دائماً دربارۀ خودشان صحبت می‌کنند و یا این که اجازه نمی‌دهند شما هم دربارۀ خودتان حرفی بزنید و اغلب آن‌ها حوصلۀ شنیدن حرف‌های دیگران را ندارند. پشت این اعتمادبه‌نفسِ کاذب، شخصیتی متزلزل و نامطمئن پنهان شده است؛ پر ازعقده‌های پنهان و زخم‌های عمیق! آن‌ها به هیچ‌وجه طاقت شنیدن انتقاد را ندارند و برعکس در مقابل تعریف و تمجید به وجد می‌آیند. به عبارت دیگر، خودشیفتگی می‌تواند نشانه‌ای باشد که در شکل‌گیری شخصیت ما چیزی در رابطۀ ما با خودمان و جهان، عمیقاً اشتباه است. مردان بیشتر از زنان دچار خودشیفتگی هستند.

در واقع، توضیح اینکه چرا مردان بیشتر از زنان درگیر خودشیفتگی می‌شوند دشوار نیست. کافیست به جامعه و فرهنگی که در آن رشد کردیم، نگاهی بیندازیم! بسیاری از پسران در خانواده‌هایی بزرگ می‌شوند که قاطعیت و میل آنها به قدرت و برتری‌طلبی، مورد ستایش قرار گرفته و تقویت می‌شود. این عملاً از بدو تولد آغاز می‌شود؛ به نحوۀ تعامل بزرگسالان با کودک توجه کنید: «پسر است یا دختر؟» اغلب اولین سؤالی است که پرسیده می‌شود و بر طبق جنسیت کودک با او وارد تعامل می‌شوند و شاهد این هستیم که خصوصیت‌های پسرانه بسیار مورد توجه و تشویق قرار می‌گیرد، مثلاً تو پسر هستی و قوی! و یا خواندن شعرهای کودکانه‌ای که به پسربودن به عنوان یک نقطۀ قوت اشاره می‌کند و پسر را جنس برتر عنوان می‌کند. چند نفر از ما هنگام بزرگ‌شدن، نه تنها یک بار بلکه چندین بار از والدین خود شنیده‌ایم که “پسران واقعی گریه نمی‌کنند”؟ که به ما این پیام را منتقل کرده که بروز احساسات برای پسرها ضعف محسوب می‌شود و این مانند یک دستورالعمل است که آن بخش از خودمان را قطع کنیم تا یک پسر واقعی و قدرتمند باشیم.

برخی از ما که در این نوع فرهنگ بزرگ شده‌ایم، متوجه شدیم که ترس، غم و احساسات آسیب‌پذیر ما به رسمیت شناخته نمی‌شوند و مجاز نیستند. این ممکن است منجر به خودِ کاذب شود. خودِ کاذب نقابی است که برای محافظت از ما در برابر احساساتِ غیرقابل قبولی که شرم‌آور، غیرمردانه و پردازش آنها دشوار است، استفاده می‌‌شود. در واقع، ما ممکن است آن قدر از احساسات خود بریده باشیم که حتی ندانیم که آنها اصلاً وجود دارند!

بنابراین ما این ناراحتی را با تسلط بر دیگران، پرورش‌دادن و بزرگ‌کردن توانمندی‌هایمان، مَنیت‌ها و قدرت‌طلبی و خودخواهیِ بی‌رحمانه پنهان می‌کنیم. اما در  اعماق وجودمان احساس پوچی می‌کنیم، زیرا ارتباطمان با شخصی که واقعاً هستیم قطع شده است.

درست است که برقرارکردن ارتباط و خصوصاً ارتباط عمیق با افراد خودشیفته دشوار است، اما خودشیفتگی یک فرد لزوماً به این معنا نیست که نمی‌توان او را دوست داشت. شرایط بسیاری وجود دارد که می‌توانیم با شناسایی و تشخیص درست، به این افراد (یا حتی خودمان اگر در این دسته قرار می‌گیریم) کمک کنیم تا این اختلال مهارشود. به عنوان مثال پرورش تواناییِ گوش‌دادنِ با دقت به دیگران، خودشیفتگی شما را کاهش می‌دهد. نشان دهید که با زبان بدن خود درگیر هستید. به دنبال تماس چشمی با کسانی باشید که با آنها صحبت می‌کنید، سر تکان دهید و در مورد داستان‌ها و زندگی کسانی که با آنها درگیر هستید کنجکاو باشید. بپذیریم که ما همۀ پاسخ‌ها را نداریم و دیگران نیز چیزهای مهم و ارزشمندی برای گفتن دارند. هر چه بیشتر بتوانید با همدلی گوش دهید، نیاز ترسناک شما به تسلط و کنترل کاهش می‌یابد.

قابل اعتماد باشید و به قول‌هایی که به دیگران داده‌اید عمل کنید، مثلاً به موقع حاضر شوید و کارهایی را که قول داده‌اید انجام دهید. اینها راه‌هایی هستند که به دیگران نشان می‌دهید به آنها احترام می‌گذارید. زمانی که عصبانی می‌شوید، ناراحت هستید یا به سادگی نسبت به شخص دیگری بی‌توجهی می‌کنید، و مجبور به بهانه‌تراشی برای خود هستید، فقط خود کاذب را تغذیه می‌کنید و چرخه‌ای را ادامه می‌دهید که در آن احساسات واقعی خود را پنهان می‌کنید.

خودِ خودشیفتۀ ما دائماً به ما می‌گوید که همه چیز خوب است و هیچ مشکلی ندارد، اما وقتی روابط ما به مشکل برمی‌خورد و عزیزانمان از ما دور می‌شوند، این می‌تواند هشداری باشد تا از خواب بیدار شویم و برای تغییر و بهبود خود اقدام کنیم و از افراد متخصص کمک بگیریم و فروتنانه ضعف‌هایمان را به حضور خداوند ببریم و از او بخواهیم که مثل همیشه در کنارمان باشد و روحمان را شفا بخشد.
رادمرد

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

Visits: 1215