فریبکاری

از آنجا که مردان نقش عمده‌تری نسبت به زنان در جامعه، معاملات، داد و ستد و فعالیتهای اقتصادی دارند، شفافیت و صداقت در این امور، نمونۀ عینی و عملکردی از ایمان مسیحی است.
برخی به اشتباه اینچنین از کتاب‌مقدس برداشت می‌کنند که برخی شخصیتهای کتاب‌مقدسی، در عین عدم صداقت، دروغگویی، فریبکاری و گناه، از فیض الاهی همچنان برخوردار بوده‌اند. اما باید اذعان داشت آنچه که در این مسیر پررنگ می‌نماید، برخورد فیض الاهی و فرصتی دوباره به ایشان است که این افراد را تبدیل می‌سازد، و نه بی‌اعتنایی از طرف خداوند نسبت به عملکرد ایشان. چراکه برخورد الاهی با گناهکارِ توبه‌کار، همواره با فیض و البته راستی است. از این روی بگذارید دیدگاه‌ ایمان مسیحی را در مثالی از مثال‌های کتاب‌مقدسی، در مورد گناه فریبکاری در معاملات و عدم صداقت در گفتار، که جنبه عینی و بروز در جوامع کنونی ما دارند، مطالعه و روش برخورد و نهایتاً تبدیل را در کلام خدا، مطالعه نماییم.
فریبکاری به عنوان موضوع خاص این مقاله، ریشه در دروغ دارد و همگی ریشه در ترس منفعت‌طلبانه. ترس از دست‌دادن منافع، مقام، جایگاه، اعتبار و … همگی از ریشه‌های بروز این عادت ناپسند در جوامع کنونی است که امروز در توجیه آن از الفاظی چون زرنگی، حکمت، هوشیاری و … استفاده می‌کنند و این مجوز را به خود می‌دهند تا با فریب و دروغگویی، کتمان حقیقت، عدم راستگویی، حذف برخی از جنبه‌های واقعی و … پوششی متفاوت و گول‌زننده برای آن ایجاد کنند.
یکی از دعاهای زائران در هنگام نزدیک‌شدن به اورشلیم این بود:” ای خداوند جان مرا خلاصی ده از لب دروغ و از زبان حیله‌گر.” (مزامیر 120: 2)
در مزمور 34: 12 می‌خوانیم که داوود طالبین حیات و طول ایام عمر را دعوت به مهار زبان خود از سخنان حیله‌آمیز می‌نماید.
در کنار جنبه‌های گوناگون این آفت اجتماعی و آسیب عمیق بر ایمان مسیحی، می‌خواهیم به جنبه‌ای خاص از روحیۀ فریبکاری که در معاملات روزمره و جاری در زندگی برخی از مسیحیان، بعضاً تبدیل به عادت گشته است اشاره کنیم. از این روی از میان نمونه‌های زیادی که در کلام خدا وجود دارد، به شخص یعقوب اشاره می‌کنیم که نمونه‌یابی یا اشارات عینی آن در جامعۀ امروز ما، دور از آن نبوده و نیست.
همانطور که داستان یعقوب را در کتاب پیدایش۲۸ خوانده‌ایم، او پدر خود اسحاق را فریب می‌دهد و برادر خود عیسو را اغفال می‌کند، اما آنچه را که از بدست‌آوردنش مسرور است، ترس از عواقب گناه، از دل او می‌رباید. یعقوب از ترسِ انتقام برادر خود، با همدستی مادر خویش، از خانه می‌گریزد. یعقوب در واژۀ لغوی به معنی فریبکار می‌باشد. شاید هیچیک از ما مایل نباشیم با چنین اشخاصی دادوستد یا حتی رابطه‌ای دوباره داشته باشیم، اما خداوند قدّوس، با اینکه گناه یعقوب را توجیه‌پذیر نمی‌داند، اما عهد خود را نسبت به پدران او، با او نیز نگاه می‌دارد و او را در رویا ملاقات می‌نماید.
این داوری و ردکردن گناه، بر پایۀ راستی الاهی است و این برخورد پرفیض خداست که پولس به زیبایی بر دلهای ما بدان متکلّم می‌شود که؛” محبت خدا تو را به توبه می‌کشاند.” پس از این ملاقات، تأثر و ریشه‌های پشیمانی را می‌توان در دل یعقوب شاهد بود؛ چراکه او از حضور خدا ترسان شده، آن مکان را که لوز به معنی جدایی بود، “بیتئیل” یعنی محل حضور و خانه خدا می‌نامد.
همچنین در داستان ازدواج او با راحیل می‌خوانیم که از دایی خود لابان فریب می‌خورد و مزد فریبکاری خود را می‌گیرد. او برای بدست‌آوردن دختر مورد علاقۀ خود سالهای متمادی مجبور به بیگاری و کار بی‌مزد و ازدواج با دختر دیگر لابان، می‌گردد. اما روحیۀ فریبکاری لابان و تداوم وعدۀ الاهی به یعقوب باعث شد تا حجم زیادی از رمه‌های لابان نصیب یعقوب شود و مطابق امر الاهی و به جهت حفظ جان خود از حسادت پسران لابان، ترک دیار کرده به موطن خویش رجوع ‌نماید اما در رویایی با عیسو در مسیر بازگشت، ترس از گناه پیشین، بر او دوباره مستولی میگردد.
در کتاب پیدایش باب 32 می‌خوانیم که یعقوب تا طلوع فجر با فرشته یهوه، که خود خداست، و از اسامی و اشارات به مسیح خداوند در عهد عتیق است، کشتی گرفت. نتیجۀ این کشتی، شکست فیزیکی و ظاهری یعقوب و پیروزی روحانی او در بزرگترین تجربۀ زندگی او بود. او در دل خود، به فریبکاری خود، معترف گشته بود و خدا نام او را به اسرائیل یعنی “او با خدا مبارزه می‌کند” که از تعابیر این عنوان هستند، تغییر نام داد.
در زندگی امروز و در درون هر یک از ما، یعقوبی خوابیده است که با ارادۀ خدا جد و جهد می‌کند تا منفعت‌طلبی شخصی را بر اراده و حکمت الاهی زورآور کند و البته برای برگزیدگان خداوند، نتیجه می‌تواند دردناک باشد. اما عافیتی که در فروتنی و درک اراده و نقشۀ عالی خدا برای ما نهفته است، می‌تواند ایام عمر ما را در خداترسی و قدوسیت برای خدا، به پیش برد و مطابق گفتۀ پولس، این جنبه از انسانیت کهنه را نیز از تن ما به در آورد.
در پایان با این امید که این مقاله باعث برکت و تنویر فکر شما بوده باشد، شما را به این تعلیم مهم عیسی مسیح یادآور می‌شوم که «با دیگران همان کنید که مایلید با شما رفتار شود»(متی7: 12). پس اگر دوست نداریم تا با ما به فریب، تزویر، دروغ و ریا رفتار شود، ما نیز در رفتارهای خود با دیگران، خدا را شاهد و ناظر دائم بر رفتار خود دیده و با قوت روح خدا و در فیض و راستی، با مردمان رفتار نماییم.


رادمرد

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

Visits: 1682