از منظر یک دیدگاه سنتی افراطی، معمولاً مردانگی مترادف با توانایی و قدرتی است که باید در تمام جنبههای زندگی (فیزیکی، روحی و روانی، احساسی و ذهنی) یک مرد متجلی شود. در مقابل یک چنین برداشتی و از منظری دیگر، مفهوم “آسیب پذیری” قرار دارد که ظاهراً در چشمانداز سنتیِ مفهوم مردانگی یک ضد ارزش به حساب میآید، چرا که در را به روی حملات، صدمه و آسیب از جانب دیگران باز میکند. در نتیجه نگاه سنتی، مردان را بر آن میدارد که برای اجتناب از حملات دیگران و دوری از هر صدمه و آسیبی، در تمام جنبههای زندگی و در کلیۀ روابط خود قدرت و اقتداری را به نمایش گذارند که خصلت مطلوب مردانگی مفروض در نگاه سنتی است. این برداشت افراطی از مفهوم مردانگی شخص را به در دست گرفتن کنترل کامل تمامی امور زندگی خود دعوت کرده، او را وا میدارد که شخصیت حقیقی خود را در زیر پوششی ظاهری از خودکفایی و خودبسندگی پنهان کند. مرد ایدهآلِ این دیدگاه، از بروز احساسات خویش اجتناب کرده، هرگونه ضعف شخصی را از تیر رس دید دیگران مخفی میکند، چرا که تنها از این طریق میتواند خود را از “آسیبپذیری” به عنوان یک ضد ارزش حفظ کند.
در نتیجه، به جرأت میتوان گفت که اولین و مخربترین پیآمد یک چنین نگرشی، انزوا و تنهایی شخص و پیدایی فاصلهای هرچند نادیدنی بین او و افراد دیگر اجتماع اطرافش خواهد بود. استفادۀ تصنعی و نابجا از مصالحی نامناسب برای بنای عمارتی به اصطلاح مردانه، نه تنها شخص را از خودِ حقیقی او دور میکند، بلکه بطور همزمان حصاری را در اطراف او ایجاد میکند که بدون اینکه خود از آن مطلع باشد، دیگران از ورود به داخل آن منع خواهند شد. به همان اندازه، خودِ شخص نیز برای محفوظ ماندن از هر آسیبی جرأت قدم نهادن به بیرون از این حصار و یا بهتر بگوئیم زندان خود ساخته را نخواهد داشت.
امروزه دیگر همه بنوعی مطلعند که تنهایی یکی از موارد لازم برای خزیدن آرام افسردگی به زندگی اشخاص است. عقبۀ افسردگی نیز چیزی نیست جز احساس بیشتر و عمیقترِ تنهایی و رشد تفکرات منفی و تمایل به خودکشی. لذا، فقدان رابطۀ عمیق و صمیمانه با دیگران، بویژه سایر مردان، حتی در صورت وجود ارتباط فراوان ولی سطحی با افراد بسیار، دستورالعمل مناسبی برای افتادن در گودال تنهایی و افسردگی است.
اما، برای آشنایی بیشتر با مفهوم آسیبپذیری، جا دارد به نگرش کتابمقدس به مفهوم مردانگی نیز توجه کنیم. هر چند کتابمقدس نیز نگرشی روشن و پُرمایه از مفهوم مردانگی دارد، اما باید توجه داشت که مفهوم آسیبناپذیری و مواجهۀ تنها با مشکلات زندگی، در تضاد کامل با تعالیم کلام خدا قرار دارد. حتی عیسی در مقام پسر خدا و بینیاز از سایر انسانها، چنین رویهای را در زندگی خود در پیش نگرفت. رابطۀ او با شاگردانی که در گرد خود جمع کرده بود، تنها منحصر به امور خدمتی (کاری) او نمیشد. عیسی نسبت به شاگردان خود کاملاً باز بود، و سرانجام همین رویه او را در معرض خیانت یهودا قرار داد. اما، حتی آگاهی از خیانت یهودا نیز سبب نشد که عیسی دیگران را از دوستی عمیق خود محروم کند. او در درون روابط دوستی با شاگردان خود، حلقۀ دوستی عمیقتری با بعضی از آنها، چون پطرس، یعقوب و یوحنا نیز ایجاد کرده بود. شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که بویژه پطرس قادر به ایجاد رابطهای نزدیک با عیسی شد، آزادی و امنیتی بود که او در کنار عیسی احساس میکرد تا در نتیجۀ آن بتواند خودِ واقعیاش را حتی به قیمت شرمندهشدن در مقابل دیگران آشکار کند.
بدین ترتیب، اگر دوستی از عمق لازم برخوردار نباشد، کمک چندانی به بیرونآمدن ما از پوستۀ سختی که بدور خود کشیدهایم نخواهد کرد. اما، از سوی دیگر معنی بخشیدن به دوستی و ایجاد رابطهای عمیق با دیگران کار چندان آسانی نیست. برای ایجاد یک دوستی عمیق چارهای جز پذیرش ریسک و قبول خطر وجود ندارد. هرچند، قبول ریسک کنترل پیآمد امور را از دست ما خارج میکند، اما در عین حال ارتباط و دوستی عمیق از چنان ارزشی برخوردار است که به قبول ریسک و قرارگرفتن در معرض صدمات احتمالی آسیبپذیر شدن میارزد. البته، آسیبپذیر بودن به معنی بازبودن و در میان گذاشتن بیچون و چرای ضعفها و رازهای زندگی شخصی با هر کس که در سر راه ما قرار میگیرد نیست، بلکه تنها آنهایی که با صداقت خود، زمینهای برای ایجاد یک دوستی عمیق تر را فراهم آوردهاند، شایستۀ برخورداری از اعتماد ما به خود هستند. در عین حال، لازم است این باز بودن به دیگری اقدامی دو جانبه و تدریجی باشد، چرا که بطور معمول تنها یک ارتباط برابر و دو طرفه میتواند زمینۀ امن لازم برای در میان گذاشتن خصوصیترین رازهای زندگی را فراهم آورد.
داشتن دوست و یاری صمیمی و قابل اعتماد در کنار خود، هدیهای است بس گرانبها که ما را در پرورش شخصیتی سالم و مورد نظر خالق یاری فراوان میکند. شخصی که با گوش جان به درد دلهای من گوش سپرده، از مشکلات، کشمکشها، وسوسهها و گناهان زندگی من با خبر میشود، بدون شک شریک قسمت مهمی از زندگی من خواهد شد. اینگونه دوستی نه تنها در نتیجۀ اعتماد به دیگری شکل میگیرد، بلکه به اعتراف، پاسخگویی و مسؤلیتپذیری ما در مقابل انسانی دیگر خواهد انجامید. با باز بودن در مقابل دیگری و قبول خطرات ناشی از آسیبپذیری، ما خود را در رابطهای قرار میدهیم که اغلب بر خلاف انتظارمان به آرامش و امنیتی منتهی میشود که در ابتدای رابطه تصور آن را نمیکردیم.
رضا پرمور
Visits: 1621