و خدا مرد را آفرید اما مرد معاونی موافق خود نیافت تا با وی در ملکوت خدا، همکاری و معاونت کند. از این روی خدا دید نیکو نیست مرد تنها بماند و این تنها قسمتی است از کار آفرینش خداوند که خداوند گفت نیکو نیست! یعنی هنوز کاملیت لازم را نیافته بود. پس او را به خوابی عمیق برد و از پهلوی راست او برگرفت و جای آن را با گوشت پُر ساخت و از پهلوی مرد (مرد در زبان عبری ایش)، زن (ایشا گرفته شده از ایش) را آفرید. و مرد گفت: «این است استخوانی از استخوانم و گوشتی از گوشتم». (پیدایش2: 23) و بدینسان مرد با آفرینش زن، به کمال و کاملیت رسید. زن، نه از سر گرفته شد تا غالب باشد نه از پا تا مغلوب. بلکه از پهلو تا معاون و همدوش باشد و نزدیک بر قلب یکدیگر.
با اینکه نخست، زن گناه کرد، اما از طریق مرد، نطفۀ گناه وارد جهان شد. به گناهِ آدم نخستین، نسل بشر گناهکار شناخته شد و به مرگ آنیِ روحانی و جسمی تدریجی دچار گردید. اما در نقشۀ نجات خدا، آدم ثانی، نویدبخش حیات و آزادی از اسارت گناه گردید. حیاتی که از طریق موت او بر صلیب برقرار شد.
یکی از ما بر پهلوی او نیزه زد؛ جایی که زن از آنجا آفرینش و حیات یافت و از همان جا عروس (کلیسا) تولد یافت. آب و خون جاری گشت؛ خون مظهر عهد جدید، و آب نماد تطهیر و شستشو از گناهان است که با فدیۀ داوطلبانه مسیح بر روی صلیب تحقق یافت. پس کلیسا، عروس مسیح، بسان زن، از پهلوی او، در قدوسیت آفریده شد.
کلیسا، معاون و مباشر مسیح در پیشبرد ملکوت خداست و از برکات و پُری در مسیح بهرهمند است. کلیسا متشکل از مردان و زنان ایمان است. پطرس در نامۀ اول خود خطاب به شوهران میفرماید که زنان نیز به اندازۀ مردان فیض یافتهاند و وارث حیات جاوداناند و بایستی با احترام با آنها رفتار کنند تا دعاهایشان بازداشته نشود. (۱پطرس۳: ۷) اگر در کلیسا، فقط مردان دعا کنند و زنان دعا نکنند چه میشود؟ آیا این دودستگی میتواند تعریف درستی از بدن متحد مسیح باشد؟
حال در یک خانواده، مرد و زنی که یک تن شدهاند، آیا میتوانند در این اتحاد، فقط بصورت شخصی وقت دعا و مشارکت داشته باشند؟ اگر هر عضوی از جسم ما بخواهد بصورت مستقل و خودمختار عمل نماید، حتی عملی غیرمخرب، آیا مکانیسم بدن یکپارچگی و حیات خود را از دست نخواهد داد؟ بدینسان حیات روحانی یک خانواده در گرو اتحاد روحانی و مشارکتهای جمعی همسران است. اگر همسران دائماً در قهر و تنش با یکدیگر باشند، آیا فرصتی برای مشارکت و دعا و جلالدادن خدا خواهد بود؟ یقیناً خیر. پس این مطلب به روحیه و رویۀ رفتاری بین همسران نیز اشاره دارد.
پس همانطور که در داستان آفرینش انسان (تفسیر پیدایش۲: ۲۳) خواندیم، در دل آفرینشِ زن از مرد، تولد کلیسا نهفته است. پولس به زیبایی در تعریف کلیسا، ما را اعضای بدن مسیح و از گوشت و استخوان او معرفی میکند. (افسسیا۵: ۳۰)
اشارتِ هم گوشت و استخوانبودن را میتوان در برخی دیگر از بخشهای کتابمقدس یافت؛ هر آنجا که همخونی و خویشاوندی، رسم تعهد، وفاداری و صداقت را یادآور شده و طرفین، یکدیگر را به مهر پذیرا میشوند.
خدا مرد را سر زن قرار داد.
عیسی مسیح، سر کلیساست.
برۀ قربانی را برای ذبح، سر میبُرند.
عیسیمسیح برای کلیسای خود (اجتماع نجات یافتگان در خود) قربانی شد.
مرد بایستی حاضر باشد تا سر خود را نه برای سروری بلکه برای قربانیشدن برای همسر و خانوادۀ خود، فدا سازد.
عروس گناه کرد و از طریق مردِ وی، گناه وارد جهان شد.
مردی قدوس، قربانی شد و از طریق او، عروسی در قدوسیت تولد یافته و همچنان به حیات خود ادامه میدهد.
پس حال که از بدن و گوشت و استخوانِ آدم ثانی، یعنی عیسیمسیح، کلیسا و عروس خداوند، تولد یافته است، شایسته است که در حفظِ انسجام و اتحاد این بدن و رشد و سلامت روحانی آن کوشا بوده، با صاحب و مالک و منجی خود در مشارکت باشیم.
رادمرد
Visits: 1167