پدری که دیگر کلاهش پشم ندارد

سایه‌ی سنگین غم بر شانه‌های خسرو سنگینی می‌کرد. گویی هر قدمی که برمی‌داشت، باری از حسرت و پشیمانی را به دوش می‌کشید. زمانی نه چندان دور، او ستون خانواده بود، تکیه‌گاه و پناه فرزندان و همسرش. اما حالا، گویی ابهت و اقتدارش در غبار زمان محو شده بود.

دیگر کسی حرفش را جدی نمی‌گرفت. نصیحت‌هایش در گوش‌ها بی‌اثر بود و تصمیمات خانواده بدون مشورت با او گرفته می‌شد. گویی سایه‌ای از او باقی مانده بود، تصویری محو از گذشته‌ای پرشکوه.

در سکوت شب، قطرات اشک از گونه‌هایش فرو می‌ریخت. به یاد روزهایی می‌افتاد که فرزندانش با شور و شوق به حرف‌هایش گوش می‌دادند و همسرش با احترام به او نگاه می‌کرد. حسرت گذشته، قلبش را می‌فشرد و بغض در گلویش سنگینی می‌کرد.

این داستانِ فرضی، شاید وصف‌ حال برخی از پدرانی باشد که بقول معروف دیگهکلاهشون پشم ندارهو خود را در وضعیت ناآشنایی با گذشته‌ی پر اقتدار خویش می‌بینند. البته لازم نیست کسی حتماً پیر شود تا دچار این وضعیت گردد، بلکه گاه برای برخی از پدرانِ جوان نیز این اتفاق می‌افتد. این مقاله به اختصار به برخی از دلایل این وضعیت و راههای برون‌رفت از آن می‌پردازد.

نقش پدران:

در لوقا 6: 31 آمده است: “با مردم همان‌گونه رفتار کنید که می‌خواهید با شما رفتار کنند“. اگر ما پدران خواهان احترام از طرف اعضای خانواده هستیم، خودِ ما باید قدم اول را در این قسمت برداریم. بی تردید اگر ما بذر اولیه‌ی این بی‌احترامی را بکاریم، طبق اصلکاشت و برداشت، همان را در آینده درو خواهیم کرد (غلاطیان 6: 7). روش‌های تربیتی سخت و مستبدانه، رفتارهای توهین‌آمیز با اعضای خانواده، برخوردهای سرد و عدم ابراز محبت کافی به همسر و فرزندان، عدم احترام به مرزها و حریم‌های دیگران و سلب استقلال و تصمیم‌گیری‌های آنان، مشکل در برقراری ارتباط با فرزندان و نزدیک شدن به دنیای آنان بویژه نوجوانان و قطع ارتباط نسلی، غیبت‌های طولانی در خانواده بدلیل کار، تفریح و غیره که باعث می‌شود بقول معروفبود و نبودپدر تفاوتی نداشته باشد، همگی از جمله دلایلی هستند که سبب کاهش حرمت و جایگاه پدر و بی‌احترامی‌های آینده خواهد شد.

نقش مادران:

مادران به دلیل نقش خود در خانه‌داری، مسائل تربیتی و امور آموزشی فرزندان، مشارکت بیشتری با آنها داشته و وقت بیشتری با آنان می‌گذرانند. بنابراین می‌توانند در حفظ حرمت و جایگاه پدر نزد فرزندان تأثیر مهمی داشته باشند. مادران می‌توانند ویژگی‌های مثبت پدر را به فرزندان بازگو کنند. می‌توانند اهمیت قدردانی از تلاشهای پدر و نقش او را در امور خانواده به فرزندان گوشزد کرده و فرزندان را به ارتباط بیشتر با پدر تشویق کنند. مهم است که آنها سعی کنند اختلافات خود با همسرشان را در فضای مناسبی حل‌و‌فصل کرده و در حضور فرزندان، به او بی‌حرمتی نکنند. همچنین از ایجاد ائتلاف با فرزندان پرهیز کرده و سعی نکنند مسائلی را از دید پدر مخفی کنند. البته نمی‌توان یک‌طرفه از مادران در این قسمت انتظار داشت؛ بلکه این امر، جاده‌ای دوطرفه است که لازم است پدران سهم خود را در آن بخوبی انجام داده باشند.

نقش تحولات اجتماعی:

عوامل دیگری نیز در وقوع چنین وضعیتی برای پدران دخیل بوده است. یکی از عوامل مهم، تغییر هنجارهای جنسیتی سنتی است. الگوی پدرسالاری، که در آن پدر، تنها نان‌آور و تصمیم‌گیرنده در خانواده بود، دیگر در بسیاری از خانواده‌های مدرن تأثیری ندارد. با مشارکت فزاینده‌ی زنان در درآمد خانواده و به عهده گرفتن مسئولیت‌های بیشتر در تصمیم‌گیری‌ها، جایگاه‌ قدرت تغییر کرده است. این بازتوزیع نقش‌ها به ناچار اقتدار پدر را کمرنگ کرده و او را به جایگاهی کمتر از قبل در سلسله مراتب خانوادگی تنزل داده است.

علاوه بر این، نگرش‌های اجتماعی نسبت به پدر شدن در حال تحول است و تأکید بیشتری بر درگیری عاطفی وی می‌شود تا صرفاً بر ارائه حمایت مادی. در این پارادایم جدید، ارزش پدر نه تنها با توانایی او در تأمین خانواده، بلکه با ظرفیت او برای همدلی، ارتباط و مشارکت در زندگی فرزندانش سنجیده می‌شود. برای برخی از پدران که به مدل سنتی مردانگی عادت کرده‌اند، این تغییر می‌تواند آزاردهنده باشد و باعث شود که آنها نسبت به جایگاه خود در خانواده احساس ناکافی بودن و عدم اطمینان کنند.

شکاف‌های نسلی هم می‌تواند روابط بین پدر و فرزندان را تیره کند. پدرانی که در محیط‌های محافظه‌کار یا سنتی بزرگ شده‌اند، ممکن است با فرزندان مترقی‌تر خود درگیر شوند. دیدگاه‌های متفاوت در مورد مذهب، سیاست یا مسائل اجتماعی می‌تواند منجر به بیگانگی از یکدیگر شود. پدری که به شدت به هنجارهای سنتی پایبند است، ممکن است خود را منزوی ببیند زیرا فرزندانش به دنبال دیدگاه‌های بازتری هستند.

همچنین تصویر پدر در رسانه‌ها نیز در سالیان اخیر دچار صدمه شده است. اغلب در بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های کمدی، پدران را در مورد وظایف مراقبت از کودک، بی‌اطلاع نشان می‌دهند و این کلیشه را تقویت می‌کنند که مادران برای تربیت مناسب‌تر و قابل‌ اتکاتر بوده و پدران دست‌و‌پاچلفتی هستند.

چه باید کرد:

در مواجهه با کاهش اقتدار، پدران ممکن است به طرق مختلف واکنش نشان دهند. برخی در لاک خود فرو می‌روند، برای خود دلسوزی می‌کنند، خود را کنار می‌کشند و منزوی می‌شوند و احساس بی‌کفایتی خود را درونی می‌کنند. برخی دیگر موضع تهاجمی و پرخاشگرایانه در پیش گرفته و به مقابله‌ی سخت با اطرافیان خود می‌پردازند. برخی دیگر نیز به فکر جدایی چه بصورت طلاق و چه بصورت فرار و ترک خانواده می‌افتند. با این حال، چنین اقداماتی بدون عواقب نیست و اغلب باعث ایجاد رنجش و زخم‌های عاطفی می‌شود و جایگاه پدر را بیشتر در خانواده تضعیف می‌کند.

پدران عزیز بیاییم به جای افسوس و دلسوزی به حال خویش و رفتن در لاک تنهایی و انزواگزینی، بپذیریم که اگرچه نمی‌توان گذشته را جبران کرد ولی می‌توان حال را در آغوش گرفته و فعالانه در شکل‌دهی آینده‌ای بهتر مشارکت کنیم. اگر جایی دلی شکسته‌ایم، سعی کنیم با فروتنی خطاهای خود را بپذیریم و دلی بدست بیاوریم. آگاهی و سواد عاطفی خود را در زمینه همسرداری و فرزندپروری تقویت کنیم. سعی کنیم مهارت گوش دادن به حرف‌های همسر و فرزندان‌مان را در خود رشد دهیم. بیاییم به دنیای فرزندانمان نزدیک شویم و با آنها وقت مفید بیشتری بگذاریم. به جای روش‌های سختگیرانه و مستبدانه از انضباطِ با محبت و انعطاف‌پذیر استفاده کنیم. و در نهایت سعی کنیم خودِ ما الگوی احترام در خانواده باشیم؛ مخصوصاً به همسرمان زیرا فرزندان، قبل از اینکه حرف‌های ما را بپذیرند به اعمال و رفتار ما می‌نگرند. هیچگاه برای تغییر دیر نیست، از همین امروز شروع کنیم.

پیمان کیانی

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

Visits: 1