همۀ ما با کلمۀ نقاب به شکلی آشنا هستیم و در برخی موارد از این لغت استفاده میکنیم. اما آیا تاکنون به این اندیشیدهایم که خودمان در زندگی چه نقابهایی داریم؟ با چه نقاب یا نقشهایی زندگی میکنیم؟ یا مانند شعر معروف “خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو” زندگی میکنیم؟ و سؤالات بسیاری که میتوانیم با خودمان صادقانه مطرح کنیم و به دنبال جواب برای آنها باشیم.
بسیاری از ما برای حفظ موقعیت اجتماعی، آرامش روحی و روانی و برای دورشدن از قضاوتهای گاه و بیگاه خانواده یا مردم سعی میکنیم در موقعیتهای مختلف نقابهایی را بر چهره بزنیم. برخی از این نقابها به عنوان مصلحت و برخی دیگر از خباثت و برخی میتواند از ضعف های هویتی یا شخصیتی ما نشأت بگیرد.
برخی از افراد در کنار دوستان صمیمی خود نقابها را کنار میگذارند و خود را همانگونه که هستند باز میگذارند و آزادانه رفتار میکنند، چون در آنجا قضاوتی نمیبینند. کودکان نمونۀ بارزی از بینقابی هستند. ضربالمثل معروف ایرانی میگوید: “حرف راست را باید از بچه شنید”، زیرا کودکان در نقاب فرو نمیروند.
میتوانیم نمونههای مختلفی از نقاب را مطرح کنیم. نقابِ خوب بودن، نقاب درستکار بودن، نقاب پاکدست بودن، نقاب ایمانداربودن، نقاب چشم پاک بودن، نقاب تظاهر به دوست داشتن، نقاب زیبایی، نقاب پولدار بودن و بسیاری نقاب های دیگر.
ژاپنیها معتقدند که انسان سه چهره دارد. چهرهی اول، چهرهای است که به جهان نشان میدهد. چهرهی دوم، چهرهای است که به دوستان نزدیک و خانوادهی خود نشان میدهد و چهرهی سوم، چهرهای است که به هیچکس نشان نمیدهد. این چهره، واقعیترین انعکاس از شخصیت انسان است.
به عنوان نمونه میخواهیم به نقاب تظاهر به دوست داشتن و همه چیز خوب بودن در زندگیهای زناشویی اشاره کنیم:
در بسیاری از ازدواج ها، رابطهها با تظاهر شروع میشود و تا مدت زمانی این رابطه پایدار میماند. در ادامه به دلیل واقعینبودن رفتار با حقیقت درون، مشکلاتی ایجاد میشود که بعضاً منجر به خیانتها، دعواها و طلاقها میشود. در زندگیهای زناشویی بارها دیدهایم افراد به رابطۀ روحی، روانی، عاطفی و جنسی با شریکشان به تظاهر اعلام میکنند که همه چیز خوب است. عکسها و استوریهای زیبا ارسال میکنند و سعی میکنند خود را خوب و عاشق نشان دهند، اما در درون خود به دنبال چیز دیگری میگردند. همین امر باعث میشود نتوانند مشکلات خود را به صورت واقعی ببینند و در دام مشکلات گیر میافتند و فرو میروند. ترس از بد دیده شدن در خانواده و جامعه باعث میشود تا از کمک گرفتن نیز امتناع کنند و به همین دلیل به نقاب زدن در زندگی ادامه میدهند.
نویسندهای میگوید: “ما متوجه هستیم که نقاب بر چهره داشتن چقدر میتواند خطرناک باشد. همگی ما به چیزی که تظاهر میکنیم، تبدیل میشویم.”
آری این نقابها بخشی از ما میشود، این نقاب ها خود ما میشود و تا زمانی که خود را در حقیقت و راستی یافت نکنیم، نمیتوانیم به دنبال خوشبختی و آرامی باشیم.
راه حل چیست؟ از آنجائی که یکی از دلایل نقابزدن، ضعف فرهنگی است، میبایست بر روی خود و جامعه کار کنیم تا دیگران را قضاوت نکنیم. دیگران خود ما هستیم. در موقعیتهای مختلف از مشاورههای افراد واجد صلاحیت استفاده کنیم. کتابهای مرتبط با رابطهها و نیازهایمان را بخوانیم. حرف بزنیم و خود را خالی کنیم. نگذاریم تا بار مشکلات بر روی ما تلنبار شود. ایمان خود را تقویت کنیم و سعی کنیم مشکلات خود را به حضور خدا ببریم. وقتی ما متوجه این حقیقت باشیم که در حضور خدا عریان هستیم و خدای نهانبین، واقعیت وجودی ما را میبیند، دیگر چیزی برای پنهانکردن نخواهیم داشت. اگر باور داشته باشیم که با ایمانآوردن به عیسیمسیح، تمامی محکومیتها از ما برداشته شده و خدا ما را با تمامی ضعفها و گناهانمان پذیرفته، دیگر تلاش اضافی برای راضی نگهداشتن دیگران نخواهیم کرد (رومیان ۸: ۳۳ – ۳۴). هر کدام از ما منحصر به فرد هستیم و زیبایی در همین تفاوتهاست. اگر خود را همان گونه که هستیم، با تمامی نقاط قوت و ضعف، بپذیریم دیگر نیازی به پنهانشدن، نقش بازیکردن و تقلیدکردن نیست. واقعیبودن، شجاعت میخواهد پس بیائید امروز قدمی شجاعانه در زندگیمان برداریم و برای تمرین میتوانیم این جمله را با تعمق و اطمینان اعلام کنیم: “اگر چه کامل نیستم اما کافی هستم.”
آری میبایست مانند کودکان شویم اگر میخواهیم به ملکوت خدا داخل شویم.
برکت و سلامتی خداوند با شما باشد و بماند تا ابدالاباد
رادمرد
بازدیدها: 1662