آیا تابحال برای شما پیش آمده که بخاطر غیرت مردانه یا برای نشان دادن پایبندبودن به ارزشهای اخلاقی، قدمی برداشته باشید که نتیجهای مخرب به بار آورده؟ و یا تصمیمی گرفته اید که گرچه از نظر خودتان و یا اطرافیانتان بسیار درست و منصفانه به نظر میرسیده اما بدون هدایت و مشورت خدا بوده است؟ گاهی رفتارها و تصمیمات ما بر اساس هنجارهای اجتماعی و فرهنگی محیطی است که در آن بزرگ شده ایم و از نگاه خانواده و جامعه عملکردی معقول و صحیح به نظر میرسد اما آنچه مهم است درک ارزشهای کتاب مقدس و زندگی بر اساس معیارهای خداست. در این متن می خواهیم نگاهی به زندگی یکی از مردان کتاب مقدس بیاندازیم که در شرایط بسیار حساسی قرار گرفت اما نه بر اساس ارزشهای جامعه و احساسات و افکار خود بلکه با خداترسی تصمیم گرفت و به اتفاق رخداده به شکلی درست واکنش نشان داد.
یوسف نامزد مریم، طبق توصیف انجیل متی مردی پارسا بود؛ در اناجیل توضیحات زیادی در مورد او داده نشده اما عملکرد او در مقابل مریم درس بزرگی از فروتنی و خویشتنداری به ما میدهد. در متی ١: ١٨ می خوانیم قبل از آنکه مریم و یوسف به هم بپیوندند، معلوم شد که مریم از روح القدس آبستن است. چند لحظه خودمان را جای یوسف قرار دهیم. با اینکه امروز در قرن بیست و یکم هستیم اما پذیرش باردارشدن یک دختر قبل از ازدواج، آن هم به شکلی نامعلوم، امری نامتعارف و خلاف عرف قلمداد می شود چه برسد به اینکه این واقعه دو هزار و اندی سال پیش به وقوع پیوست. پذیرش این واقعه برای خودِ مریم که شخصاً با فرشته خدا ملاقات کرده بود و مستقیماً از او پیغام گرفته بود که پسری خواهد زایید، غیرممکن به نظر میرسید (لوقا ١: ۳۵) چه برسد به یوسف که خودش شاهد این اتفاق نبود و باید چیزی را می پذیرفت که صحت یا عدم درستی آن را نمیتوانست اثبات کند و علم ژنتیک در آنزمان معنایی نداشت که به یاری او بیاید. اگر او مریم را با فرزندِ در رحمش، میپذیرفت، غیرت مردانه اش زیر سؤال میرفت و شاید تا آخر عمر با خودش کلنجار میرفت که آیا داستانی که مریم از ملاقات با فرشته خداوند برای او تعریف کرده صحت داشته یا او را اَبله فرض کرده است. شک و سوءظن، رابطهی عاشقانه آنها را تحت الشعاع قرار میداد و مریم زیر فشارِ ذرهبین یوسف، کنترل و تعقیب میشد. اگر هم تصمیم می گرفت از او جدا شود، چه دلیلی برای اطرافیانش می آورد. اگر آنچه مریم برای او تعریف کرده بود را بازگو می کرد چه کسی آن را باور می کرد و ممکن بود خود او زیر سؤال برود که شاید در دوران نامزدی با مریم همخواب شده و نمی خواهد مسئولیت خودش را بپذیرد؛ مردی هوسباز که با آبروی دختری پاکدامن بازی کرده! شرایط بسیار سختی برای یوسف بود. هر تصمیم او تبعات مخصوص به خودش را به همراه داشت. در انجیل متی ١: ١٩ می خوانیم او نمی خواست مریم را رسوا کند، پس بر آن شد که بی سر و صدا از او جدا شود. چه تصمیم عجیبی! گرچه راهی برای اثبات بی گناهی مریم وجود نداشت اما او نمی خواست مریم را رسوا کند. گرچه او رؤیای یک زندگی مشترک با مریم را در ذهن خود پرورانده بود و با این اتفاق این رؤیا نقش بر آب شده بود اما او نمی خواست با خشم و عصبانیت احقاق حق کند. شاید این تصمیم او به معنای بی غیرت و ضعیف بودن، مرد نبودن، بی تفاوت و بیاحساس بودن تلقی می شد اما او به آبروی مریم هم فکر میکرد و نمی خواست با افکار و احساسات صرف خودش عملی خلاف اخلاق و انسانیت انجام دهد. اگر ما به عنوان یک مرد به جای او بودیم چه تصمیمی می گرفتیم؟ کمی تأمل کنیم و ببینیم که چقدر تصمیمات ما بر اساس احساسات و برداشت های ذهنی مان است؟ قضاوت ها و نظرات اطرافیان و به قول معروف حرف و حدیث های مردم چقدر محرک تصمیمات ماست؟
در نتیجه ی فروتنی و خداترسیِ یوسف، فرشته خداوند در خواب بر او ظاهر شد و به او اطمینان داد که فرزند داخل رحمِ مریم، از روح القدس است(١: ٢٠) و یوسف با یقین قلبی و اطاعت از پیغام خدا، او را به زنی گرفت. خداوند دل یوسف را دید و عمل او را تحسین کرد و از این آیه به بعد هدایت های مستمر خداوند را می خوانیم که چطور قدم به قدم یوسف را مشورت و راهنمائی می کرد. با وجود اینکه مریم حامل منجی جهان، عیسی مسیح بود اما خدا با یوسف به عنوان سرِ خانواده صحبت میکرد.(٢: ١۳ و١٩ و ٢٢).
خواست خدا برای ما مردان این است که در اطاعت و خداترسی، گوشمان به صدای روح القدس باز باشد تا در نقش و مسئولیتی که به ما سپرده شده بتوانیم حکمت لازمه را دریافت و خانواده را در مسیر درستی سرپرستی کنیم.
داستان زندگی یوسف می تواند الگوی بزرگی برای من و شما باشد؛ در آن تأمل کنیم.
رادمرد
Visits: 1747