مرد که‌ گریه نمی‌کنند

اغلب مردان از دوران کودکی خود چنین جمله‌ای را یدک می‌کشند که؛”یک مرد هیچوقت گریه نمی‌کند”، بخصوص در شرایطی که بنا به‌ دلایلی نیازمند کسی به جهت همدردی هستند. درسوابق چنین مردانی معمولاً والدینی دیده می‌شوند که درشرایط ناراحت‌کننده برای پسربچه‌ها، کودک را به کناری کشیده و بزعم خود محبت نموده، اشک از چشمانشان زدوده و بدترین درس زندگی را به او یاد می‌دهند که؛ “مرد که گریه نمی‌کند، اشکهایت را پاک کن، مثل مرد برگرد توی جمع و انگار نه‌ انگار که اتفاقی افتاده است”.

ولی به‌تجربه، سرکوب احساسات در کودکان و پسربچه‌ها، نه تنها از ایشان مردانی منطقی نساخته است بلکه روح سلطه‌ و پرخاشگری را درآنها بالا برده است. در رویارویی مردان منطقی (دور از احساس) با زنان عاطفی (دور از منطق، که این نیز نوعی دیگر از آسیب‌شناسی رفتاری است که مورد بحث ما در این مقاله نیست) یک رویۀ فاعل و مفعولی پیش می‌آید که خواه ‌ناخواه بالادست و پایین‌دستی را در روابط تحمیل می‌کند. این‌قسم از مردان، گریه‌کردن را نشانۀ ضعف خود دانسته، از اینکه دیگران او را قضاوت نموده و اقتدار و مدیریت او را زیر سؤال ببرند یا حتی همسر و فرزندانشان از ایشان سلب اعتماد کنند، می‌ترسند.

برخی چنین توجیه می‌کنند که نمی‌توان با شخص ضعیف مشاوره، همکاری و حتی مسئولیت خطیری بالاخص سرپرستی و مدیریت خانواده را بدو سپرد، از این‌ روی چون گریه‌کردن را نشانۀ ضعف و ترس می‌دانند (البته نه در مورد از دست دادن عزیزان و یا مناسبت‌های مذهبی خاص)، کودکان پسر اینگونه آموزش داده می‌شوند که باید احساسات خود را کنترل کنند.

چنین ربات‌های بی‌احساسی، تداعی کنندۀ درختان سپیدار سر به ‌فلک کشیده‌ای است که اقتدار و سایۀ خود را سالها بر سر کوچه‌ و خیابان‌ها می‌گسترانیدند و عابرین از مشاهدۀ آنها لذت می‌بردند، اما در نهایت به بادی قوی، درهم می‌شکستند و درون پوک و خالی آنها نمایان می‌گردید.

مردانی که از کودکی با این روحیه بزرگ شده‌اند و با خودخوری‌ها و حبس احساساتشان، چهره‌ای بظاهر قوی از خود نمایش می‌دهند، دربرابر ناملایمات سخت، شکننده‌تر هستند.

خود من، بارها در شرایط سختی چون از دست دادن مادر، دوری از همسر و خانواده و فشارهای متعدد، بارها با صدای خفه درگلو، زیر دوش آب، گریه کرده‌ام، تا مبادا در انظار، باعث تکدّر خاطر کسی شوم یا مورد قضاوت‌هایی مشابه قرار گیرم.

فارغ از تفاوت‌های بیولوژیکی بین زن و مرد، بروز احساسات از طرف مردان، نوعی حس اعتماد دوطرفه با همسر را ایجاد کرده، حس ارزشمندی را بدو می‌دهد چراکه با این‌کار، مرد اجازۀ ورود به دنیای درون و پنهان خود را می‌دهد، و این صداقت و شفافیت در احساس با منطق و قوّۀ تعقّل در نحوۀ بروز واکنش‌های رفتاری، از او شخصیتی محکم و قابل اعتماد به نمایش می‌گذارد.

حال بیایید به کتاب‌مقدس نگاهی بیاندازیم. اگرچه مردانی بوده‌اند که بنا به شرایط گوناگون و خاص، مضطرب گشته و گریه کرده‌اند، اما می‌خواهم توجه شما را به قسمت‌هایی جلب کنم که بوضوح اعلام می‌کند که خداوند ما عیسی مسیح، گریست.

در اناجیل، سه قسمت به گریه‌کردن عیسی‌مسیح اشاره می‌کند؛ چه به جهت بی‌ایمانی قوم، چه به جهت غم و چه بخاطر شدت فشار و زحمتی که بایستی بدان مطیع می‌گشت. نخست در دیدار اورشلیم (لوقا۱۹: ۴۱) دومّین در دیدار با خواهران و جمع سوگوار بر موت ایلعاذر (یوحنا۱۱: ۳۵) و سوم در باغ جتسیمانی(یوحنا۱۲: ۲۷).

بواقع نتیجۀ این واکنش عیسی‌مسیح چه احساسی را به خواننده القا می‌کند؟

آیا می‌توان عیسی را در بعد انسانی خود ضعیف پنداشت. ضعف روحی، ناتوانی از اقدامی بفراخور یا پذیرش شرایط، آیا هیچکدام برای عیسی مسیح مفروضند!

پاسخ این نوع نگاه را نویسندۀ رساله به عبرانیان می‌دهد؛ “زیرا رئیس کهنه‌ای نداریم که نتواند همدرد ضعفهای ما بشود، بلکه آزموده شده در هر چیز به مثال ما، بدون گناه.” (عبرانيان ۴: ۱۵)

بله واکنش‌های صادقانۀ عیسی مسیح در بعد انسانیت خود، با تمام اقتداری که در بعد الاهی خود دارد، اعتماد ما را بر خدایی همراه و همدرد بیشتر جلب می‌کند.

بروز صادقانۀ احساسات، در زمان و مکان مناسب، انسان را بعنوان شخصی متعادل از لحاظ روحی، قدرتمند، و قابل اعتماد نمایش می‌دهد که اجازه می‌دهد به نسبت رابطه‌ها، افراد با لایه‌های درونی او آشنا بشوند. دراینصورت است که درشرایط لازم، افراد می‌توانند باعث تسلّی و بنا و برکت یکدیگر باشند.

شخصیت دیگری در کتاب‌مقدس که ما او را به نبی همیشه گریان می‌شناسیم، ارمیای نبی است. کسی که دلسوزانه برای گناهان قوم خود پلاس بر تن کرده و سوگواری می‌نماید. عدۀ کثیری از قوم او را به سخره گرفتند، برخی دلریش شده و او را طرد نمودند. ولی اگر صداقت در احساس و شفافیت در بروز آن توسط ارمیا نبود، آیا همان عدۀ قلیل وخامت شرایط را درک و توبه می‌کردند؟!

پس در پایان بگذارید چنین جمع‌بندی کنم که بروز احساسات هیچ ارتباطی به جنسیت نداشته و بواقع برابری جنسیتی را نیز متضمّن است. از طرفی شخص صادق در احساس، با درونِ خود در صلح است و چنانچه این احساسات را به شیوۀ صحیح و غیر‌هنجارشکنانه‌ای بروز دهد، عمق و غنای بیشتری به روابط خود با خواص داده و نتیجۀ آن جلب اعتماد و احساس امنیت روحی و روانی در درون خانواده و در ارتباط با دیگران خواهد بود.

نظر شما در این خصوص چیست؟ آیا شما به عنوان یک مرد، در ابراز احساسات خود راحت هستید؟ اگر نه، چه موانعی را در این مسیر دخیل می‌دانید؟  

رادمرد

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

بازدیدها: 1838