زنان و مردان بسیاری را دیدهام که در زندگی مشترک، از اشتراک مالی بیبهرهاند. مردان بسیاری که زنان را از حق بهرهمندی یا داشتن اطلاعات مالی دور نگه میدارند. آنها چنین استدلال میکنند: «اگر همسرم بداند چقدر درآمد دارم، یا این ماه چقدر اضافه حقوق گرفتهام، به سرعتِ باد برایش نقشۀ خرج کردن میکشد!». از سوی دیگر، در کنفرانسی یکی از بانوان نزدم آمد و گفت آیا اشکال دارد بخشی از حقوقم را به همسرم نگویم یا بخشی از پولی که او برای خرجی خانه در اختیارم میگذارد، برای روز مبادا پسانداز کنم و در این باره چیزی به او نگویم؟ از او پرسیدم چرا چنین فکری به ذهنش خطور کرده است؟ در پاسخ آهی کشید، گفت: «میدانم کار درستی نیست، اما ما دو فرزند داریم و زندگی را گاه به سختی تا پایان ماه مدیریت مالی میکنیم. اما از آن جایی که همسرم مرد سخاوتمندی است، هر چه به دست میآورد، برای دیگران یا افراد نیازمند هزینه میکند یا قرض میدهد، همچنین به خاطر این که فرزند اول و بزرگ خانواده است، بیش از حد به نیازهای والدین و خواهر و برادرهایش توجه میکند و فراموش میکند که اکنون باید مراقب زندگی خودش و خانوادهای باشد که خدا به او بخشیده است…».
شاید در نگاه اول، استدلال این افراد در پنهانکاری مالی، به نظر منطقی و قابل قبول بیاید و یا نیت و انگیزههایشان خیر باشد، اما آنچه در این میان جایش خالی است، فرهنگ گفتوگو و درک متقابل در میان زوجهاست. مردی که نگرانِ ولخرجی بیش از اندازه همسرش میباشد، باید بتواند افکارش را با صدای بلند دربارۀ مدیریت مالی خانواده و نقش رهبریاش در خانه، با همسرش در میان بگذارد و دربارۀ رفتار غیرحکیمانه همسرش در امور مالی با او به گفتگو بنشیند؛ گفتگویی بالغانه که هر دو فرصت اظهارنظر و بیان افکار و احساساتشان را دارند تا بتوانند با یکدیگر برای بهبود وضعیت زندگی مشترکشان، تصمیم درست بگیرند. همین امر در مورد زنانی نیز صادق است که مدیریت مالی و برنامهریزی برای هزینههای زندگی برعهدۀ آنهاست و باید بتوانند دخل و خرجها را به درستی مدیریت نمایند. نباید فراموش کنیم که به جای پنهانکاری، توضیح راهکارهای عملی برای بهبود وضعیت مالی و اقتصادی خانواده کمک میکند تا زوجها با هم فرهنگ گفتمان و پذیرش را تمرین نمایند.
آن روی سکه، که زنان و مردان در پنهانکاری مالی قادر به دیدن آن نمیباشند، این است که عدم شفافیت در درازمدت بر رابطۀ زناشویی و یکشدن آنان اثرات سوء میگذارد. آنان ناآگاهانه، دری را باز میگذارند که شیطان فرصت دخل و تصرف در رابطۀ زناشوییشان را مییابد: عدم صداقت، دروغگویی، پنهانکاری و گاه فریب و خیانت نیز در پی همین عدم شفافیت میتواند بروز پیدا کند. اگر مردان و زنان در رابطۀ زناشویی خود یکتن شدن را در همۀ ابعادش (که یکی از مهمترین آنها بُعد مالی است) تجربه نکنند، قادر نخواهند بود آن عهد مشترکی که زوجهای مسیحی هنگام بستن پیمان زناشویی خود در حضور کشیش و جماعت حاضر اقرار میکنند تا در خوشی و ناخوشی، دارایی و ندارایی، شادی و اندوه یکدیگر را همراهی نمایند، در عمل به انجام برسانند. مردان باید بدانند که هرچند مسئولیت مالی خانه بر دوش آنان است، اما حذف زنان از مشارکت، همفکری، و آگاهی از امور مالی خانواده، صمیمیت و یکدلی را از خانه و کاشانهشان میرباید. بلوغ رفتاری، زمانی شکل میگیرد که افراد بدون ترس و نگرانی قادر باشند از افکار خود نزد دیگری سخن بگویند. اگر مردان و زنان بدانند که در زندگی مشترک، هر دو از یک کاسه مینوشند و چه در فراوانی و ثروت و چه در کمی و مشکلات مالی با یکدیگر شریکاند، آنگاه قادرند در همدلی، همفکری و فرهنگ گفتمان از پس مشکلات در کنار یکدیگر برآیند. چه زیباست این آیه در کتاب امثال که میگوید: «طریق پارسایان همچون طلوع سپیدهدمان است که تا روشنایی نیمروز، نور آن هر دم فزونی میگیرد؛ اما راه شریران همچون تاریکی غلیظ است و نمیدانند که از چه میلغزند.» (امثال ۴: ۱۸-۱۹)
رادمرد
Visits: 1455