روحیۀ انزواطلبی دقیقاً در نقطۀ مقابل روح جمعگرایی و اجتماعیبودن قرار دارد. شخص منزوی بدلیل خودکمبینی، طرد و مسخرهشدن و یا ترس از چنین برخوردهایی، انزوا و گوشهگیری را به بودن در جمع ترجیح میدهد. البته هستند کسانی که درعین بودن در اجتماعات، فعالیتهای جمعی، شغلی و ازین دست، در برقراری ارتباط با دیگر افراد، دچار مشکل گشته و به افسردگی و ناامیدی مبتلا میگردند.
در این نوشتار بطور خاص اشاره به مردانی داریم که با توجه به شرح مسئولیتهای اجتماعی برای جنس ایشان، انزواطلب هستند. گاهی روحیۀ انزواطلبی در مردان محدود به عدم معاشرتهای اجتماعی است و گاهی عمیقتر از آن و حتی در خانوادهها از طرف یکی از زوجین اتفاق میافتد و زندگی را برای طرف مقابل بخصوص اگر معاشرتی باشد، سخت مینماید. هر چه که هست این نحوۀ زندگی، درواقع یک زندگی موازی با همسر یا نزدیکان است که مانع از اشتراکات و فصل مشترکهایی میشود که افراد بتوانند با یگدیگر تعامل و رشد داشته و تقویت یابند.
این روحیه میتواند ریشه در اضطراب و یا قضاوت از طرف جمع و یا معذوریتهایی از بابت برقراری ارتباطهای جمعی و رفتوآمدی برای افراد داشته باشد و باعث میگردد شخص، در مسئولیتهای فردی، خانوادگی و اجتماعیِ خود، غیرحساس و غیرمسئولانه گردد.
البته که میزان اجتماعیبودن در افراد متفاوت است و الزاماً همگی ریشه در اضطراب ندارد. برخی درونگرا هستند اما این روحیات زمانی مشکلساز میشوند که شخص دچار افت عملکردی شده، تعاملات او حتی در سطح خانواده نیز دچار نقصان شود و بار بیشتری را بردوش همسر خود، به عنوان نقش حمایتکننده قرار دهد و به مرور زمان دچار خستگی شوند.
درک و احترام به شخصیت مرد منزوی، اولویت قراردادن او در زندگی مشترک، گذراندن وقتهای شخصی پرمهر و لذت بخش، ریشهیابی علل و عوامل تأثیرگذار بر دوریگزینی، عدم مقایسه با دیگران، گفتگو و سوقدادن مرد منزوی به سمت پذیرش مسئولیتهای مورد علاقه، سوقدادن فرد از کارهای فردی به سمت جمعی، تأییدات منطقی از طرف اطرافیان، تشویق و تقویت در مسئولیتها میتوانند مرد منزوی را به صحنه جامعه بازگرداند.
کلام خدا در افسسیان۴: ۱۶-۱۴ اینگونه تعلیم میدهد که خود را از دیگر مسیحیان منزوی و دور نسازیم زیرا که بدنی که تحت فرمان سر و فکر متعالی یعنی عیسیمسیح، مرکب و مرتب و مفصلبندی گشته است و ما همگی عضوی ازآنیم، بایستی درارتباط با یکدیگر و باعث بنا و برکت یکدیگر باشیم. این مهم تنها از این طریق میسر است که هرکس در جایگاه خود و مرتبط با دیگر اعضا، عملکرد صحیح خود را در جهت رشد این بدن و مطابق هدفی که برای او تعریف و تبیین شده است، ایفا نماید. در آیۀ سوم از این باب، کیفیت رابطه بین اعضای کلیسا و جامعه مسیحیان در رشتۀ سلامتی تعریف شده است. بنابراین آنچه که مهم است عیسی مسیح عامل رشد، و اعضای بدن یعنی من و شما، در ارتباط و تعامل با یکدیگر در رشته سلامتی و محبت، بنا کننده خانواده، کلیسا و جامعه سالم خواهیم بود.
رادمرد
Visits: 1862