و نترسیم از مرگ، مرگ پایان کبوتر نیست. (سهراب سپهری)
میتوان گفت ترس از مرگ درون همۀ ما کم و بیش وجود دارد و در مرحلهای از زندگی، ترس از مرگ را تجربه کردهایم و یا همچنان همراه ماست. در کل تجربۀ ناشناختهها و تغییر برای اکثر انسانها کار دشواریست آن هم تغییری مثل مرگ که انسانِ کنترلگر هیچ گونه کنترلی بر آن ندارد و نمیتواند برای آن برنامهریزی کند. تغییری که به ناگاه میآید و تمام محاسباتمان را به هم میریزد و بدون هیچ برنامهریزی باید وارد مرحلهای از زندگی شوی که شاید فکرمیکنی هنوز برای آن آماده نیستی. مرحلهای ناشناخته که هیچ تصور دقیقی از آن نداری، واردشدن به دنیایی جدید و ناشناخته بدون هیچ همسفری و چقدر میتواند برای بعضی از ما سخت باشد تصور از دستدادن و ترککردن آنچه که برای رسیدن به آن تمام عمرمان را صرف کردیم .ترس از مرگ تا حدی میتواند طبیعی باشد اما وقتی وارد مرحلهای از ترس بشویم که زندگیمان را مختل کند، تبدیل به فوبیای مرگ یا همان تاناتو فوبیا میشود.
مسائل زیادی میتواند باعث ترس از مرگ شود؛ از جمله مسائل اعتقادی و دینی افراد که نقش مهمی در ترس از مرگ دارد. افرادی که با این ترس زندگی میکنند که نکند راهی را که انتخاب کردهاند، راه اشتباهی باشد و موجب محکومیت ابدی آنها شود و خدایی را تصور میکنند که منتظر است تا تو را بابت تمام اشتباهات خواسته و ناخواستهات محکوم و محاکمه کند، در تمام طول زندگی از ترس از مرگ و عاقبتی که برای خود تصور میکنند، رنج میبرند .
از دیگر عواملی که باعث ترس از مرگ میشود، نگرانی برای افراد خانواده و آینده آنهاست که این مورد در مردان بیشتر دیده میشود. نگرانی و ترس از رفاه اقتصادی و امنیت اجتماعی خانواده بعد از مرگِ فرد و این که چه عاقبتی در انتظار خانواده او خواهد بود .
ترس از مرگ در مرحلهای از زندگی در مردان و زنان به طور یکسان دیده میشود اما با افزایش سن، ترس از مرگ در مردان کمتر از زنان دیده میشود .
در افرادی که از ترس از مرگ یا همان تاناتو فوبیا رنج میبرند، ترسهای مربوط مثل ترس از سنگ قبرها، مراسم تشیع جنازه و سایر نمادهای مرگ، شایع است. افرادی که از ترس از مرگ رنج میبرند، بیشتر از اینکه نگران مرگ دیگران باشند، از مرگ خود میترسند. این افراد برای حفظ جان خود از کارهای پُر ریسک پرهیز کرده و در انجام هر کاری اول احتمال مرگ را در نظر میگیرند و عملکرد آنها شکلی وسواسگونه به خود میگیرد. در کل، زندگی برای این افراد کیفیت خود را از دست میدهد و با ترس از مرگ تمام لحظات زندگی خود را سپری میکنند، به عبارتی میتوان گفت روزی هزار بار میمیرند!
از علائم و نشانههای ترس از مرگ میتوان به اضطراب، انزوا، در مواردی رفتارهای وسواسگونه، پرهیز از موقعیتهای ریسکی و … اشاره کرد. لازم به ذکر است که ترس از مرگ در حد نرمال میتواند مفید بوده و درخیلی از موارد ما را از خطرات بسیاری مصون بدارد.
این روزها شاید چسبیدن به زندگی پر زرق و برقِ مدرن و حذف خالقی قدرتمند و مهربان و بخشنده از زندگیمان، این ترس را صد چندان کرده است. لحظهای تصور کنید اگر باورمان بر این باشد که خالقی مهربان همچون پدری دلسوز در آن سوی ناشناختهها در انتظار ماست تا با محبت و عشق ما را در آغوش بگیرد و به نجات و فیض بیدریغش اطمینان داشته باشیم، آیا باز هم دچار فوبیای مرگ میشویم؟ آیا امکان دارد به خدایی که تمامی پُری آسمان و زمین از آن اوست، ایمان داشته باشی ولی نگران و ترسان باشی؟ به نظر شما چطور میشود به مرگ فکر کرد و هراسان و ترسان نشد و چطور میشود طوری زندگی کرد که هم از آن لذت برد و هم به موازات آن پذیرای مرگ و سفر به زندگی ابدی بود؟
رادمرد
Visits: 1370