رقابت سالم و ناسالم: قسمت دوم

ریشه‌های رقابت ناسالم

همان‌گونه که در مقالۀ قبلی بررسی کردیم، یکی از دلایل مهم حذف پادشاهی شائول از طرف خدا سرکشی و رقابت ناسالم او بود. امروز می‌خواهیم به ریشه‌های رقابت ناسالم نگاهی بیاندازیم و ببینیم چگونه این تفکرات در ذهن ما ایجاد می‌شود.

در هر قسمتی از زندگی، کار، اقتصاد، مسابقات و … تعاریف بسیار زیادی از کلمه رقابت وجود دارد. هدف این رقابت‌ها، موفقیت، پیشرفت و برتربودن است. امروزه رقابت، جزئی از زندگی انسان‌ها شده است و همه برای موفقیت بیشتر و برای نشان‌دادن خود به دیگران در همۀ عرصه‌های زندگی در رقابت به سر می‌برند .

در کل همۀ انسان‌ها به دلیل کمال‌طلبی که در بعضی کمتر و در بعضی بیشتر می‌باشد، به دنبال رقابت هستند. ما برای به دست‌آوردن امکانات زندگی و تأمین رفاه خود و خانواده همیشه در مسیر این رقابت‌ها قرار می‌گیریم و بعضاً دوراهی‌هایی نیز بر سرِ راهمان قرار می‌گیرد که انتخاب درست را برایمان سخت می‌کند! رقابت‌های ناسالم، ریشه در موضوعاتی مانند احساس کمبود، حس حسادت، غبطه خوردن به دیگران، رهایی از نقایص، دستیابی به کمال و موضوعات روانشناختی دارد.

بیماری وسواس رقابت و حس نیاز به همیشه اول و برتربودن یکی از بیماری‌هایی است که انسان‌ها را اسیر خود می‌سازد و برای ارضای این نیاز انسان‌ها دست به هر نوع رقابتی اعم از سالم یا ناسالم می‌زنند تا بتوانند این نیاز خود را ارضا کنند.

اما سؤال مهم اینجاست که آیا همۀ این رقابت‌ها مفید هستند؟ آیا این رقابت‌ها فقط باعث بنا و موفقیت من می‌شود یا می‌تواند باعث رشد و ترقی دیگران نیز بشود؟ آیا از نظر کلام خدا این رقابت‌ها سالم هستند؟

به کلام خدا بنگریم و از درس‌های آن بیاموزیم. رقابت‌های نادرستی که در کلام خدا نوشته شده تا ما با دیدن آنها هوشیار باشیم. رقابت ناسالم قائن به برادرش هابیل (پیدایش ۴-۸ ) ، رقابت یعقوب و عیسو (پیدایش ۳۴-۲۵ )، رقابت برادران یوسف به او(پیدایش ۳۷ ) ، رقابت شائول نسبت به داوود ( اول سموئیل ۱۸– ۶ : ۱۶ )، رقابت یعقوب و یوحنا با بقیۀ شاگردان ( مرقس ۱۰- ۳۵ : ۴۵ ) و بسیاری نمونه های دیگر در کتاب‌مقدس، درس‌های عمیقی نسبت به عواقب رقابت ناسالم و انگیزه‌های نادرست در نحوۀ ارتباطات به ما می‌دهد که به عنوان نمونه رقابت برادران یوسف به او را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

در پیدایش باب ۳۷ می‌خوانیم که ده برادر یوسف به او و رؤیایی که خدا به او بخشیده بود، حسادت ورزیدند و یوسف را به درون چاهی انداختند تا در آنجا بمیرد. ریشۀ این اتفاق از “من ( ما ) برتر هستم” می‌آید. برادران یوسف، ابتدا به تبعیض‌هایی که پدرشان در ارتباط با یوسف قائل می‌شد حساس شده بودند و در ادامۀ داستان می‌خوانیم که یوسف با برادران خود رؤیایی را مطرح می‌کند که در آن رؤیا برادرانش در مقابل او تعظیم می‌کنند و همین امر باعث شد تا نفرت برادرانش نسبت به او بیشتر و بیشتر شود. برادران یوسف نمی‌توانستند پادشاهی برادر کوچکتر را بر خودشان بپذیرند و آنها این موضوع را درک نکرده بودند که رؤیای هر شخصی متعلق به خود اوست و این خواست خداست. آنها خود را برتر می‌پنداشتند و تصور حکمرانی برادر کوچکتر بر بزرگتر برایشان غیرقابل قبول بود. این اتفاقی است که جامعه به ما یاد می‌دهد که همیشه می‌بایست جایگاه بزرگتر و کوچکتر مشخص باشد اما در انجیل می‌خوانیم که مسیح می‌فرماید کوچکترین شما بزرگترین شماست. باید مراقب باشیم مانند برادران بزرگتر یوسف در رقابت های ناسالم و اشتباه وارد نشویم.

اولین اصل در بهبود مشکلات اصل پذیرش می‌باشد؛ به این معنا که می‌بایست ابتدا بپذیریم که در زندگی‌هایمان این رقابت‌های ناسالم وجود دارد. بهتر است خود و زندگی‌هایمان را بیازماییم و افکار خویش را تفتیش نماییم و ببینیم آیا در مقایسۀ خود با افرادی که در جایگاه شغلی، تحصیلی، مالی و … بهتری از نظر ما قرار دارند، در رقابت ناسالم قرار داریم یا خیر؟ آیا هدف ما از تلاش و کوشش، برتربودن از افرادی است که از نظر ما در جایگاه برتری قرار دارند یا نه؟ اهداف ما در ایجاد رقابت بسیار حائز اهمیت می‌باشد.

در مقالۀ بعدی به بررسی راهکارهای برون رفت از این مشکلات خواهیم پرداخت.

رادمرد

قسمت سوم

Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

Visits: 939